سهم من کودوم اتاقِ تختِ شماره چندم
خوابم سبک تر شده با کابوس های رَندوم
قرص ها جواب نمیدن دچارِ اشکالِ مغزم
فرقی نمی کنه حالم انگار از جنسِ سنگم
یکی صِدام می زنه تو نوبتم، بعد نفر اول
همه همو هول میدن، اینجاست مثل جنگل
ملاقاتی ندارم.. انگار تو دنیا اضافم
همین روزا فهمیدم با خونواده تصفیه حسابم
چه شبایی خوابیدم تو اتاقی از جنس شیشه
دلم لَک زده بود واسه استعاره های کتاب نیچه
پرستار صِدام نمی زد می گفت متنفرِ ازم
حرف گوش نمیدم همش به فکر جبرم
دکترم منطقی بود با لباس های آراسته
می گفت مرخص نمیشه فعلا این جا بازداشته
روزها اصلا نمی گذشت، اعتصاب غذا مُد بود
تو هوا خوری فقط حرف راست تو گود بود
چه دورانی داشتیم فوتبال با سنگ های حیاط
خیلی ها تو کف بودن راضی بودن به لواط
یکی منو دوست داشت کسی که مثل خودم بود
روزها اونجا واسش بی نور مثل شب بود
تنهایی فواره شد بعد از اون ماجرا
چونکه جور در نمیومد یک بام و دو هوا
بعد از اون ماجرا.. از همه بیزارم
حالم بهم می خوره از کسیکه بگه دیوونم
نتیجه اون روزا منو دور کرد از سرنوشتم
من موندم و شب هایی که میباره چشمم