شبیه یه کارگرم که بدون شام شبه
بچه اش یه گوشه افتاده دچار تبه
شبیه یه کارگرم تو صف نان و روغن
از بی پولی حرفی نداره واسه گفتن
شبیه یه کارگرم که کار می کنه بی مزد
اگه پیشرفت کنه بهش میگن، دزد
شبیه یه کارگرم که همیشه جای اولشه
نون شب نداره، روزها پای منقلشه
شبیه یه کارگرم که زندگیش روی آبه
مثل یه برگِ که همیشه در مسیر باد
شبیه یه کارگرم که سوال هاش بی جوابه
از بس غصه می خوره، همیشه توی عذابه
شبیه یه کارگرم که تو جوونی ناتوانه
انگار همه دردهای ما رو سرش خرابه
شبیه یه کارگرم که توی بازداشتگاهه
جرمش اینه که روی کارتن می خوابه
نه پای رفتن داره، نه دلی واسه موندن
یکی بگه حقشو تو جامعه کیا خوردن
اونی که نداره، دلش مثل دریاست
اینقد بخشنده اس، خدا هم میگه از ماست
یکی هم بساط خوشیش همیشه رو به راهه
یکی نیست بهش بگه، فصل سرما تو راهه