مسعود فرزاد - چراغ هدایت

مسعود فرزاد - چراغ هدایت

 

سرگشته در این مرحله، چون گوی بماندیم

ز آن سوی نرفتیم و از این سوی بماندیم

تو آب روان بودی و رفتی سوی دریا

ما سنگ و کلوخیم، ته جوی بماندیم

چون باد، تو زی کشور جان، رفتی آزاد

ما خاک صفت، بر سر این کوی بماندیم

زنجیر علایق را، چون شیر گسستی

ما، مور منش، بسته ی یک موی بماندیم

صد خان هنر چیدی و ما گرسنه طبعان

بعد از تو، پی رنگ و پی بوی بماندیم

شایسته ی همراهی سیمرغ، مگس نیست

ماندن حد ما بود، از آن روی بماندیم

نشناخته قدر گوهرت عمری و ناچار

( از دیده گوهر بار) گوهرجوی بماندیم

نویسنده مطلب: برنامه نویسی حرفه ای

برنامه نویسی حرفه ای

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...