مردم شهر بگوشید..؟
امشب همه ی میکده را سیر بنوشید.
با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید.
دیوانه و عاقل همگی جامه بپوشید.
در شادی این کودک و آن پیر زمینگیر و فلان بسته به زنجیرو زن و مرد بکوشید.
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت...
نخور جان برادر به خدا حسرت دیروز عذاب است.
مردم شهر به هوشید...؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید
که امشب سر هر کوچه خدا هست.
روی دیوار دل خود بنویسید که خدا هست.
نه یک بار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید
خدا هست ... خدا هست.
سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است... خدا هست.
خدا هست
خدا هست
خدا هست