
چگونه می توان گفت به باد
که نوزد
وقتی قرار است بادبادکی را
فراری بدهد؟
چگونه می توان اما
پناه گرفت از برودتش
در پس پرده های توری
وقتی آن قدر قدرتمند است
که از پشت شبکه ها
شبکه ای را را فتح می کند...؟
به لاک ات بازگرد حلزون کوچک
خدا برای ما خواب های زیادی دیده
و دنیا پر شده از طناب های تو در
تو
که هیچکدام،
ما را به خانه نمی رساند
مانده ایم روی دستش
با عصب هایی نازک
که بال زدن پروانه ای حتی،
پاره شان می کند...