پشت طناب رخت ها با برج میلادم
مثل زنی که خواستی، بغضم ولی شادم
یک روسری بی خیال رفته بر بادم
رو شد تمام دست با برگی که افتادم
پاییز هم خوب است با شب های بارانی
از بندهای شهر «تو» خود را می آویزم
چسبیده ی به یک گوشه ی دنیا همه چیزم
چسبیده ام به واقعا «تو» با همه چیزم
دلتنگی ام را توی آغوش تو می ریزم
دیگر نباید «تو!» مرا با شک بترسانی