ترانه زیبای یغما گلرویی به نام بذار شاعر بشم
جهت مطالعه متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید..
نگاهم کردی و به دنیا اومدم،
زبون واکردم و ترانه زاده شد
کنارت زندگی سر و سامون گرفت،
کنارت شاعری دوباره ساده شد
فقط کاغذ، قلم، یه نخ سیگار برگ،
دو تا چشم تو و یه کم ودکا... همین!
نه کافه لازمه، نه از خود بیخودی،
نه ویلای شمال، توی یه زیرزمین
میشه تا تو پرید، میشه از تو نوشت،
میشه بیواهمه بازم اسمت رو برد،
میشه دنیا رو از کیسینجرها گرفت،
میشه دنیا رو باز به گاندیها سپرد.
تو بارونیت پر از گلای زنبقه،
درآر بارونیتو! بذار شاعر بشم
بذار تا بسترم تماشایی بشه،
بذار عریون مثِ باباطاهر بشم.
تنت راهِ هراز، پر از پیچ و خطر،
تمام آرزوم تو جاده مُردنه
بمون و عطرتو تو شعرام جا بذار
اگه تقدیرشون بازم خط خوردنه
بذار قیچیم کنن، یه کبکِ بیقرار
توی سینهم دارم که میخونه برات،
رابینهودت میخواد تمام عمرشو،
پناهنده بشه، به شروودِ چشات
تنت یه درهی پر از برفِ برام،
ازش سُر میخورم، نیاگارا میشم
تو شهرِ خوبمی، همیشه خرمی،
برات میمیرم و جهانآرا میشم
میتونم ساعتو عقب برگردونم،
از این عصر عذاب، بریم تا عصر سنگ
میخوام تو غارمون با دستِ تاولی،
برات روشن کنم یه آتیشِ قشنگ
نتونستم یه شعر، مثِ حافظ بگم،
به جاش از بچهها برات فال میخرم
زمستون که بیاد همین شعرم یه روز
حراجش میکنم، برات شال میخرم.
یغما گلرویی
از مجموعه ترانهی «من رویایی دارم» / نگاه ۱۳۹۲