اشتباهی ناف را بریدن به جای فلسفه دروغ
یک عمر همخوابی با نامردان سزای بلوغ
شب زنده داری و فریاد زیر آسمان کبود
ناله بجای آرامش، تفسیر مردی که نبود
و رسید به جنون و برد حق را از رحم مادر
ناف را اشتباهی بریدن از شکم خواهر
او که نمی دانست خورد شیر خیانت را
شلاق زد مادر را و اعدام کرد سیاست را
انگار که نمی دانند و خفه اند مرده های زنده
بی خوابند و سیراب نمیشوند گشنه های تشنه
مگر مثال گرگ، تعبیر نمی شود این درد
به دریا نمی زند این دل دیوانه ی سرد
هنوزم شکار می کند و می پیچد به دور خود
می بافد عقاید را، از مغزی که فاحشه شد