زهرا معمری
1 شوهرم عکاس باشی است که شب ها نور به خانه می آورد و ما سفره مان را کنار پنجره پهن می کنیم و با دهان هایی خالی از لبخند می گوییم سیب 2 عاشق می شویم و در یک روز سرد با فنجانهایی خالی از عشق به خانه می آییم عاشق می شویم و زندگی می شود همین دو خط نوشته ...