مهدی ناویانی - کلافه
کلافه! مثل دود سیگاری که از دماغ دایناسور به کجا فرار می کند اره ماهی که خیابان های آکواریم را نفس می کشد گاو قرمزی که مثل خر فکر می کند نفهمیدی!؟ چشم هایت را ببند پهلوانی که زنجیر را پاره نکرد ! ..
کلافه! مثل دود سیگاری که از دماغ دایناسور به کجا فرار می کند اره ماهی که خیابان های آکواریم را نفس می کشد گاو قرمزی که مثل خر فکر می کند نفهمیدی!؟ چشم هایت را ببند پهلوانی که زنجیر را پاره نکرد ! ..
من آنقدر زشتم، به اندازه دوست داشتن آنقدر که هیچ پیکاسو هم نمی تواند مرا بکشد من آنقدر تابلو ام که دیده نمی شوم آنقدر که ندیده می خندند من آنقدر شکسته ام به اندازه دوستت دارم آنقدر که هیچ کس نمی تواند مرا جمع کند من آنقدر هیچم به اندازه دوستم داری آنقد...
آشفتگی موج در موج سایه اش فرو می رود در چاهی که تا کجایش از چه پر باشد صدای بوقی قطعه قطعه شده در سطح تا ساحل مرتفع گذر چند اتفاق در قیچی های چندگانه سکونت تو در بازی چاقویی که دنبال دسته اش می چرخد گیج می روم در چرخی که آهسته تر انگار بر می گردد زندگی...
اینجا بهشت کوچکی است که در هر سو آتشی جوانه می زند و من آتش پرست می شوم اینجا تابستان است و ما انگور می چینیم و تا زانو گل بازی م...