ابزار وبمستر

ابزار رایگان وبلاگ

سید مهدی موسوی - مهدیِ موسویِ

سید مهدی موسوی - مهدیِ موسویِ

مطالعه شعر کامل در ادامه مطلب ... مهدی ِ موسوی ِ بدبختی ست زیر رگ های آبی دستت مهدی موسوی ترسویی که رسیده مرا به بن بستت   می دود از اتاق خود به کجا؟! «هیچ» در لحظه اتفاق افتاد زیر رگ هات مرگ، «تیر» کشید دود سیگار را که بیرون داد ↓ . دود سیگار را که بی...

سید مهدی موسوی - وحشی بافقی منم که منم

سید مهدی موسوی - وحشی بافقی منم که منم

وحشی بافقی منم که منم! شور، آتش گرفته در بدنم من «گاو» و «کلید» مش حسنم!! سیم آخر کجاست تا بزنم؟!   توی مغزم بزن بزن شده ام عاشق چند تا وطن شده ام!   قصه ام شرحی از پریشانی ست گریه ی دختری خیابانی ست کیف یک بچه ی دبستانی ست متن دعوای چند زندانی ست   ما...

سید مهدی موسوی - نه

سید مهدی موسوی - نه

شعری زیبا از مهدی موسوی مطالعه کامل شعر در ادامه مطلب ..   گفتند زیر لب که برو خوش باش گفتند زیر لب که بگو: آری من گیج در سطوح جهان بودم هر لحظه پاره می شدم انگاری   با مرغ های تخم شدن از درد با گوسفند منتظرِ سلّاخ با گاوهای شخم زدن در ترس با اسب های ب...

تقی سیفی - من و تو

تقی سیفی - من و تو

شعر من و تو کنایه به دخترانی که از واژه دختر فقط اسمشو یدک می کشن منو آن چهره ی خاموشت، منو زلفِ تو در آغوشم منو آن خانه بی پرده تو، منو آن آل.. باهوشم   جز چراغی ست که از نور کمت ویرانم منو آن پاهای تو و اندامتو پاکت سیگارم   شب دراز است و منم از ناز ...

تقی سیفی - خون

تقی سیفی - خون

خون نماد ظلم است و خورشید رو به غروب نشان بی پردگی دنیا و فریاد توی سکوت   نشان مردهای کهنه و قلب های آلوده به زهر جرم زن های حامله و خدای آغشته به قهر   تجاوز کرد به دنیا و مجرم هم خون انسان ها نسل رانده شده و صداقت سهم حیوان ها   که نداشتند زبان و زن...

تقی سیفی - کنار شهر

تقی سیفی - کنار شهر

کنار شهر میون زباله ها، یه گربه قدم می زنه تو اوج تنهاییش خاطراتِ تلخشو ورق می زنه   نه از صدای کشیش می ترسه نه از تیر خلاص از بس خون رو تَنش ریخته دیگه نداره حواس   زمانی حرف مردم بود، کمرنگ شد نماد شیطانی تصور کن اون شهری رو که دیگه نداره زندانی   زم...

تقی سیفی - دار

تقی سیفی - دار

این ترانه رو تقدیم می کنم به یغما گلرویی که با ترانه هاش خاطرات زیادی دارم.. منو طنابِ دارم، با طعم تلخ سیگار یه دستنوشته از لب، یه روحِ سرد و بیمار   یه قاب عکس تیره، یه آرزوی مبهم یه دلنوشت خالی، با ترانه ای که گفتم   بوی غلیظ قهوه، صدای نت های باد ی...

تقی سیفی - ناف

تقی سیفی - ناف

  اشتباهی ناف را بریدن به جای فلسفه دروغ یک عمر همخوابی با نامردان سزای بلوغ   شب زنده داری و فریاد زیر آسمان کبود ناله بجای آرامش، تفسیر مردی که نبود   و رسید به جنون و برد حق را از رحم مادر ناف را اشتباهی بریدن از شکم خواهر   او که نمی دانست خورد شیر...

یغماگلرویی- تحویل سال نو

یغماگلرویی- تحویل سال نو

  تحویل سال نو، بی تو، بدون تو: تکرارِ سالای تاریکِ پشتِ سر. سالایی که توشون از تو اثر نبود، نه یه نشونی و نه خط و نه خبر.   یه ماهی قرمز مرده رو آبِ تنگ، که خواب آخرش یخ بسته تو چشاش یه سبزه ی کچل تو کاسه ی سفال، که گندمی شدن رویا شده براش   یه دسته س...

فروغ فرخزاد - پرنده گفت

فروغ فرخزاد - پرنده گفت

  پرنده گفت: چه بویی چه آفتابی آه بهار آمده است و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت پرنده از لب ایوان پرید مثل پیامی پرید و رفت پرنده کوچک بود پرنده فکر نمی کرد پرنده روزنامه نمی خواند پرنده قرض نداشت پرنده آدم ها را نمی شناخت پرنده روی هوا و بر فراز چرا...

هیلا صدیقی - امسال با هر سال

هیلا صدیقی - امسال با هر سال

امسال با هر سال، عیدم فرق دارد می خواهد از من در خودم باقی بکارد من با زمین یک حس همزادانه دارم امسال می خواد ازم جانی برآرد   امسال با هر سال من یک فرق دارم تا لحظه ی تحویل تو در انتظارم هر سال نوروزم به وقت فرودین بود امسال من گل می دهم، من نو...

سید مهدی موسوی - کنار تخت

سید مهدی موسوی - کنار تخت

مطالعه کامل شعر در ادامه مطلب ..   کنار تخت، کسی نیست وقت بی تابی چه مانده است به جز صبر و گریه کردن ها؟! کنار مبل، کسی نیست وقتِ دیدن فیلم کنار پنجره سیگار می کشم تنها   کسی نمانده که از پشتِ من بیاغوشد! تمام خستگی ام را از آشپزخانه کسی نمانده که در ک...

مهدی موسوی - روز مهندس

مهدی موسوی - روز مهندس

شعر زیبای مهدی موسوی به مناسبت روز مهندس هر چند با تأخیر انتشار داده شد.. صدای آرامش، بعد روزها سختی صدای عکس حجازی، مهندس و تختی! صدای خواندن قرآن و شمس و نیچه و یونگ! صدای خنده ی ما در میان خوشبختی   صدای خنده که در اوج دردها داریم صدای گریه که عمری ...

نیلوفر لاری پور - هر کوچه

نیلوفر لاری پور - هر کوچه

هر کوچه می تواند ادامه خواهشی باشد که می ترسید که نگفت که تمام نشد وقتی می دانست باید تنها به خانه برگردد   من فقط یک بار نترسیدم گفتم خواستم اما تمام نشد و تنها به خانه برگشتم   تقدیر کوچه بود که قصه را تمام کند وگرنه مثل تمام عاشقانه ها به بن بست می ...

نیلوفر لاری پور - خونه قدیمی

نیلوفر لاری پور - خونه قدیمی

خونه قدیمی مون پنجره هاش حصار نداشت خونه قدیمی مون فصلی به جز بهار نداشت   مادرم صبح که می شد پنجره هارو وا می کرد با صدای مهربونش اسمم و صدا می کرد   روزا خورشید رو تن پنجره ها خط می کشید دست غربت به ترانه های من نمی رسد   غرور با فواره ها میون حوض وا...